امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

♥♥♥ امیرعلیِ مامان ♥♥♥

21- عجب دوره و زمونه ای شده والا

من و پسری تو آشپزخونه ایم. من خوردکن رو روشن کردم و خودم پای لب تابم.  امیرعلی اوایل از خوردکن میترسید و الان که خودم ترسش رو ریختم میاد جلو بهش زل میزنه و تو کارش دقیق میشه.   تو عمق کار خوردکن غرق شده بود که من یهویی زدم زیر آواز.   الکی صدامو خیلی بالا بردم که عکس العمل امیرعلی رو ببینم. یهو داد زد: اِِِِِِِِِِِِِِِِِه.... من نگاش کردم و اونم انگشت اشارۀ دست چپش رو گذاشت جلو دهنش و گفت: هیــــــــــــــــــــــــــــــس! اونم خیلی جدی و با اخم... بعدم دوباره رفت تو بحر خوردکن و اصلا انگار نه انگار که زده احساسات مامانش رو خُرد و خاکیشیر کرده... حالا من مونده بودم بخندم یا اخم کنم و بگ...
3 ارديبهشت 1393

20- با امیرعلی از 26 بهمن تا الان

26 بهمن - 13:22 : گوشیم رو میذاشت جلو چشاش که مثلا عکس بگیره... من: میخوای عکس بگیری؟     امیرعلی: عَک... 1 اسفند - 13:50 : امیرعلی: شربت 17 اسفند - 14:39 : داره میگ میگ تماشا میکنه، هردفعه میگ میگ رد میشه و میگه میگ میگ امیرعلی: می می...  و میخنده. 23 اسفند: ماهی ها رو نگاه میکنه و میگه: مایی 24 اسفند - ساعت 00:48 : من: بخواب مامان، شب بخیر    امیرعلی میخنده و میگه: شب بپِل 25 اسفند - 11:24 : با "برج هوشش" بازی میکنه و کاسۀ آبی رو دستش میگیره و میگه: آبی... اولین رنگی که میگه.. 25-26 اسفند!!!   00:00    واسه اولین ب...
1 ارديبهشت 1393
1